۲-۴-۱- حوزه های تعریف دانش
بر حسب آنچه کارل سیوبی، یکی از مشاوران عمده مدیریت مطرح کردهاست، دانش پژوهانی که تلاش میکنند دانش را تعریف کنند به دو دسته تقسیم میشوند (رادینگ، ۱۳۸۶: ۱۶):
۱٫ یک دسته دانش پژوهانی هستند که وی آن ها را با جمعیت دانش- شی[۲۹] مینامد؛ این ها دانش را بر حسب نظریه اطلاعات تعریف میکنند. این گروه بر این باورند که دانش اطلاعات مدار است و از طریق مدیریت اطلاعات تولید میشود.
۲٫ گروه دوم که سیوبی آن ها را گروه دانش- فرایند[۳۰] مینامد، دانش را برحسب فلسفه، روانشناسی و جامعهشناسی تعریف میکنند. این دو گروه با هم همپوشی ندارند. آن ها به مفهوم دانش از نقاط شروع متفاوت به نزدیک میشوند و اصطلاحات متفاوتی را در تعریف و بحث درخصوص دانش به کار میبرند. شکل ۲-۱ این تفاوتها را نشان میدهد.
دانش به عنوان اطلاعات دانش به عنوان فرایند
داده ها و اطلاعات ساختار یافته و غیرساختاریافته
دانش ضمنی، تجربه، دانش چگونگی و رویهها
نظریه اطلاعات
فلسفه، روانشناسی، جامعهشناسی
مدیریت اطلاعات
کارآموزی، آموزش و یادگیری
شکل۲-۱: دو بخش متفاوت دانش
۲-۴-۲- تعریف دانش در سیر زمان
دانش چیست؟ این سوالی است که پیش از آنکه به بحث مدیریت دانش بپردازیم، باید به وضوح پاسخ داده شود. در این بخش مروری بر تعاریف دانش از دیدگاه دانشمندان و فلاسفه از گذشته تاکنون میپردازیم. مطالعه دانش و مفهوم آن از دیرباز مورد توجه دانشمندان و فلاسفه غرب و شرق قرار گرفته است. ده هزار سال است که انسان با آهنگی تصاعدی به انباشتن اطلاعات مفید از خودش و جهان مشغول است. این آهنگ با اختراع خط جهش سریعی یافت ولی با وجود خط هم این آهنگ در طول قرون به طور دردناکی کند بود. دومین جهش بزرگ در کسب دانش همزمان میشود با اختراع چاپ توسط گوتنبرگ و دیگران در قرن پانزدهم (تافلر، ۱۳۸۶).
افلاطون ( ۴۲۷-۳۴۷ قبل از میلاد) دانش را باورهای حقیقی تصدیق شده تعریف میکند. او عقیده داشت که انسانها دانش کاملی از همه اندیشههایی که جهان را میسازند، در اختیار دارند. این دانش در بشر قرار داده شده ولی به دلیل آلودگی با حواس آشکار نمیشود. بنابرین دانش واقعی از طریق دروننگری یا خودکاوی کسب میشود. به پیروی از افلاطون فلاسفهای چون دکارت (۱۵۹۶-۱۶۵۰) و کانت (۱۷۲۴-۱۸۰۶) منشا خلق دانش و ایده های جدید را در ذهن انسان میدانستند (صدر، ۱۳۶۵).
ارسطو (۳۸۴-۳۲۲) شاگرد افلاطون بود. او ابتدا نظریات افلاطون را پذیرفت ولی بعداً به مخالفت با او پرداخت. تفاوت آن ها در منبع و ماهیت دانش خلق شده است. او ذهن و محتوای آن را نادیده نگرفت ولی اطلاعات حسی را آغازگر دانش معرفی کرد. بنابر نظر او قوانین حاکم بر دنیای تجربه بایستی با فعالیتهای ذهنی کشف شود (هاشمیان بجنورد و منهاج به نقل از رابرت سولسو، ۱۳۸۶). به پیروی از او فیلسوفانی چون هابز (۱۵۸۸-۱۶۷۹)، لاک (۱۶۳۲-۱۷۰۴) و برکلی (۱۶۸۵-۱۷۵۳) معتقدند که منشأ دانش خلق شده، اطلاعات حسی و تجربه میباشد (صدر، ۱۳۶۵).
آلوین تافلر[۳۱] در سال ۱۹۷۰ با انتشار کتاب شوک آینده بیان داشت که اگر تکنولوژی را چون موتور عظیم و یا یک شتابگر نیرومند در نظر بگیریم، دانش را باید به منزله سوخت آن بدانیم و این چنین به هسته فرایند پرشتاب جامعه میرسیم زیرا هرروز سوخت بهتری و غنیتری به موتور آن میرسد.
ولف (۱۹۹۰) دانش را اطلاعات سازماندهی شده کاربردی برای حل مسائل میداند. توربن[۳۲](۱۹۹۲) بیان میدارد که دانش، اطلاعات سازماندهی شده و آنالیزشده است که به شکل کاربردی و قابل درک، به منظور حل مسائل و یا تصمیمگیری درآمده است. ویگ (۱۹۹۷) میگوید دانش شامل حقایق، باورها، دیدگاه ها و مفاهیم، قضاوتها و انتظارات، روشها و دانستن چگونهها میباشد. بوکلی و کارتر[۳۳] (۲۰۰۰) بیان میدارند که دانش کاتالیزوری برای اقدامات است که مردم را از احتمالات و چگونگی دسترسی به آن ها آگاه میکند و دانش کیفیتی است که به افراد تعلق دارد و در ذهن آن ها وجود دارد و از طریق فرایند یادگیری کسب میشود. بولسانی و اسکارسو[۳۴] (۱۹۹۹) دانش را ظرفیتی میدانند که در افراد وجود دارد و در تفسیر اطلاعات به کار گرفته میشود. نوناکا (۱۹۹۹) اعتقاد دارد که دانش، باوری پالایش شده است که ظرفیتی را برای اقدامی مؤثر افزایش میدهد . کامارا (۲۰۰۲) دانش را محصول فرایند یادگیری میداند (هاشمیان بجنورد و منهاج، ۱۳۸۶).
دانش، مجموعهای از شناخت ها و مهارتهای لازم برای حل یک مسئله است لذا اگر اطلاعاتی که در دست است بتواند مشکلی را حل کند، میتوان گفت دانش وجود دارد. ضمن آنکه دانش باید امکان تبدیل به دستورالعمل اجرایی و عملی شدن را داشته باشد (داونپورت و پروساک، ۱۳۷۹ : ۲۸).
۲-۵- سلسله مراتب دانش
فلمینگ داشته های ذهنی بشر را با توجه به میزان درک وارتباط زمینهای به سطوح مختلف تقسیم میکند: داده، اطلاعات، دانش، خرد، حقیقت (حسن زاده، ۱۳۸۶).
۱٫ داده[۳۵]: درپایینترین سطح قرار دارد وعبارت است از یک نقطه فاقد معنا در بعد زمان و مکان که هیچ اشارهای به زمان یامکان و بلازمینه است به همین خاطر فاقد رابطه معنادار با چیزهای دیگر میباشد. داده یک واقعیت از یک موقعیت و یا یک مورد از یک زمینه خاص بدون ارتباط با دیگر چیزهاست. در حقیقت، داده ها حقایق و واقعیتهای خام هستند. داده ها منعکس کننده تعاملات و مبادلات کامل و واحد و منسجمی هستند که تحت عنــوان جزء ناچیز از آن ها یاد میشود.
۲٫ اطلاعات[۳۶]: زمانی حاصل میشود که بین داده ها در بعد زمانی ومکانی ارتباط ایجاد شود. این ارتباط میتواند بین داده ها یا داده ها و اطلاعات برقرار شود بنابرین اطلاعات تا حدودی دارای زمینه است و اشخاص میتوانند بر اساس تطابق داشته های قبلی خود ان را درک و تعبیر کنند. اضافه کردن زمینه و تفسیر به داده ها و ارتباط آن ها به یکدیگر، موجب شکلگیری اطلاعات می شود. اطلاعات داده های ترکیبی و مرتبط همراه با زمینه و تفسیر آن است.
۳٫ دانش: اضافه کردن درک و حافظه به اطلاعات موجب توسعه طبیعی پس از اطلاعــــــات میگردد. همان گونه که درتعریف داونپورت وپروساک نیز آورده شده ترکیبی از اطلاعات، تجارب، ارزشها وپیش زمینههای ذهنی ومحیطی شخص است مطلب مهم این است که در مفهوم دانش یک چهار چوب و الگویی نهفته است که چرایی وعلت پدیدهها را مورد نظر قرار میدهد دائما در حال تغییر است واز ترکیب اطلاعات مختلف، اطلاعات جدیدی رابه وجود میآورد وبه شخص دانشمند قدرت تحلیل، ارزیابی وپیشبینی میدهد. شبکه ارتباطات بین اجزای دانش (داده، اطلاعات، زمینهها، داشته ها، تجارب وایدهها) از اهمیت بالایی برخوردار است و مادام که این ارتباط برقرار نشود، نمیتوان داشته های ذهنی را دانش نامید.