فاتحی زاده و احمدی ( ۱۳۸۴ ) نیز در پژوهشی تحت عنوان ” بررسی رابطه الگوهای ارتباطی ازدواج و میزان رضایتمندی زناشویی “که بر روی زوجین شاغل در دانشگاه اصفهان انجام دادند ، نشان دادند که در هردو گروه زنان و مردان همبستگی بیشتر بین رابطه سازنده متقابل و رضایتمندی ، همچنین همبستگی بین رضایتمندی زناشویی و ارتباط اجتنابی متقابل منفی به دست آمد ه است .
از جمله تحقیقات انجام شده در این زمینه میتوان به پژوهشهای (بشارت، ۱۳۸۰؛ بشارت، شریفی و ایروانی، ۱۳۸۰؛ بشارت، گلینژاد و احمدی، ۱۳۸۱؛ اصغری نژاد و دانش، ۱۳۸۴) اشاره کرد که همگی بیانگر این مطلب هستند که آزمودنیها با سبک دلبستگی ایمن از مشکلات زناشویی کمتر، مشکلات بین شخصی کمتر و سطح شادکامی بیشتری نسبت به آزمودنیها واجد سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا، برخوردارند.
حسینی (۱۳۸۲ ) ضمن تحقیقی تاثیر درمان شناختی – رفتاری به شیوه گروهی بر افزایش رضامندی زنان را مورد بررسی قرار داد . طی این تحقیق مشخص شد که درمان شناختی – رفتاری رضامندی را افزایش میدهد .
خدا پناهی ( ۱۳۷۲ ) در پژوهشی نشان داد عامل تهییج طلبی در تحکیم روابط زناشویی و سازگاری در ازدواج نقش مهمی دارد . زمانی منفرد ( ۱۳۷۶ ) معتقد است عوامل شخصیتی و روانی و همچنین عوامل اجتماعی از عوامل مهم و مؤثر در بروز نارضایتی زناشویی است .
رابطه زناشویی رابطه پیچیده ای است و لذا موفقیت آمیز بودن آن نیز پیرو عوامل چند گانه ای میباشد . با این همانند هر رابطه دیگری , برخی از عوامل در این بین از اهمیت بیشتری برخوردارند . شاید بتوان گفت که اولین مؤلفه مهم « شناخت » است . شناخت صرفاً یک باور یا اندیشه است که به زعم درمانگران پیرو مکاتب عقلانی – عاطفی و شناختی تاثیر مهمی بر روابط , احساسات و فرآیندهای درون و برون روانی ما دارد .
مطالعات گریلتیل و بورکس ( ۱۹۸۳ به نقل از بنیاسد ۱۳۷۵ ) نشان میدهد در ازدواجهایی که بیشترین وظایف را زنان به عهده میگیرند، زنان ناراضیترند . حال آنکه حداکثر رضامندی در میان زوجهایی است که تقسیم وظایف به تساوی بین زن و شوهر انجام میگیرد.
نتایج تحقیق ویگین و مودی (۱۹۸۳ به نقل از بنیاسد ۱۳۷۵) نشان داد زن و شوهرهایی که توانایی درک وپذیرش افکار و احساسات یکدیگر را داشته باشند در زندگی زناشویی راضیتر هستند.
سلمانیان ۱۳۷۶ در بررسی تاثیر تفکرات غیر منطقی به نارضایتی زناشویی به این نتیجه رسید که میزان نارضایتی زناشویی در زنان بیشتر از مردان است.
۲-۴- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
در سال ۱۹۹۴ کارلوس درانا [۱۴] اولین ارزیابی طولی [۱۵] در مورد برنامه آموزشی زوجین را انجام داد . او می خواست بداند که دوره های آموزش روانی به چه میزان میتواند باعث تقویت صمیمیت شود . او ۱۳۷ زوج از ۵ شهر مختلف آمریکا را قبل از دوره آموزش , دقیقاً بعد از آن , و همچنین ۸-۶ ماه بعد از پایان دوره آموزش ارزیابی نمود . او به این نتیجه رسید که صمیمیت , میتواند توسط دوره های آموزشی تقویت شود . تحقیقات او نشان داد که این دوره ها تاثیر فوق العاده ای روی صمیمیت , تطابق زندگی زناشویی [۱۶] , رضایت زناشویی و همچنین کاهش تعارض و غم دارد .شش ماه بعد زوجین دستاوردهایی را در زمینه مشارکت [۱۷] , گوش دادن , احساس خوب , اعتماد , تعهد , مراقبت , تفاهم , محبت , تمایلات جنسی , تساوی و استقلال , تغییر رفتار و عشق , آگاهی از خویشتن و احساس خویشتن و در نهایت پیشرفت در ارتباطات دیگر را گزارش کردند .
تعداد معدودی از تحقیقات به بررسی ترکیب مداخلات رفتاری با شیوه های بازسازی شناختی پرداختهاند ( باکوم ، سیرز ، شر [۱۸] ، ۱۹۹۰ ) . نتایج این تحقیقات نشان داده است اگر چه آموزش های شناختی منجر به ایجاد تغییرات شناختی بیشتر و آموزشهای رفتاری منجر به تغییر تعاملات می شود ، اما ترکیب آموزش رفتاری با شیوه های بازسازی شناختی به اندازه درمان رفتاری مؤثرند ( داتیلیو ، ۲۰۰۵ ) .
باکوم و همکاران ( ۱۹۹۰ ) ۶۰ زوج با مشکلات زناشویی را به صورت تصادفی در پنج گروه درمانی ، رفتار درمانی مشکلات زناشویی ، رفتار درمانی همراه با بازسازی شناختی ، رفتار درمانی همراه با آموزش آشکار سازی هیجانی و رفتار درمانی همراه با بازسازی شناختی و آموزش آشکار سازی هیجانی و با گروه کنترل لیست انتظار جایگزین کردند . در این تحقیق پیشرفت آزمودنیها در همه گروههای فعال درمانی به صورت معناداری بیش از گروه کنترل بود . مقایسه نتایج گروههای فعال درمانی تفاوت معناداری نشان نداد . بررسیهای پیگیری پایداری این تغییرات درمانی را تا ۶ ماه پس از پایان دوره درمان تأیید میکند .
دورنا [۱۹] ( ۱۹۹۷ ) ، پژوهشی با عنوان افزایش صمیمیت زوجها با بهره گرفتن از برنامه PAIRS [۲۰] مبتنی بر رویکرد رفتاری – شناختی – هیجانی انجام داد . این مطالعه بر روی ۱۳۷ نفر مشتمل بر ۷۸ زن و شوهر و ۵۹ نفر ( بدون حضور همسرانشان ) ، اجرا و ۸ ماه بعد نتایج پیگیری شد . نتایج افزایش قابل ملاحظه ای در صمیمیت و سازگاری زناشویی نشان داد . شرکت کنندگان تغییرات مثبتی را در نزدیکی و صمیمیت ، درک متقابل ، سهیم شدن در احساسات مثبت و منفی یکدیگر و کاهش تعارضات را گزارش کردند ( به نقل از حاجی ابول زاده ،۱۳۸۱ ) . مارکمن ، هالفورد ، کلین و استانلی [۲۱] ( ۲۰۰۳ ) ، در پژوهشی به بررسی تاثیر فنون رفتار درمانی ( آموزش حل مسئله ، ارتباط آموزی و بازسازی شناختی ) بر بروز درماندگی زناشویی و طلاق پرداختند . نتایج نشان داد که این مداخله ها در کاهش شیوع و بروز درماندگی زناشویی و طلاق مؤثر است . (به نقل از بنی اسد ، ۱۳۷۵ )
تحقیقات نشان میدهند که به کارگیری تکنیکهای رفتار درمانی ( آموزش حل مسئله و ارتباط آموزی ) بر پیشگیری از طلاق و افزایش رابطه تاثیر دارد . این برنامه به صورت گروهی و یا فردی برای همه زوجها خواه که تازه ازدواج کرده باشند ، خواه سالها از زندگی مشترکشان می گذرد ، مؤثر است ( سمپسون [۲۲] ، ۲۰۰۱ ؛ الون [۲۳] ، ۲۰۰۴ ) .